مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد
این غزل شیوه‌ی تحلیل خودش را دارد

راه مطرح‌شدن و شهره‌شدن بسیار است
هرکسی شیوه‌ی تحمیل خودش را دارد

شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست
برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد

آن چراغی که به خانه‌ست روا روشن کن
مسجد شهر که قندیل خودش را دارد

هردم آهنگ دگر می‌زند انجیل و زبور
مُصحفِ ماست که ترتیل خودش را دارد

عالمی گو سپه ابرهه باشد، غم نیست
کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد

شعر، این گستره‌ی عرشیِ رازآلوده
آسمانی‌ست که جبرییل خودش را دارد

عشق متنی‌ست که پرحاشیه‌تر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد

عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفسیل خودش را دارد

عید ما دل‌شدگان لحظه‌ی دیدار شماست
سال ما ساعت تحویل خودش را دارد
محمدعلی مجاهدی»

مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد

گفتی از اتفاقی که تازه‌ست، از کُهَن‌داستانِ جهان؛ عشق

خودش ,تأویل خودش
مشخصات
آخرین جستجو ها